برچسب : نویسنده : ADMIN meikhane بازدید : 252
در بسیاری از کلاس های درس در دنیا، دانش آموزان در ردیف های مرتب پشت سر یکدیگر می نشینند. گاهی اوقات روی یکی از دسته های صندلی دانش آموز، تخته ای چوبی به عنوان سطحی برای نوشتن و گاهی میزی جلوی دانش آموز وجود دارد گاهی نیز صندلی هایی را می بینیم که با پیچ به کف کلاس محکم شده اند. غالباً جلوی چنین کلاس هایی، سکوهایی(که همه ی دانش آموزان بتوانند معلم را ببینند) وجود دارد که معلم روی آن می ایستد. در مقابل چنین کلاس هایی، کلاس های درس دیگری هستند که دانش آموزان آن ها به صورت دایره ای بزرگ دور تا دور دیوارهای کلاس می نشینند و یا حتی ممکن است گروه های کوچکی از دانش آموزان در قسمت های گوناگون کلاس با هم مشغول کار باشند. بعضی اوقات نیز به صورت نعلی شکل دور معلم می نشینند که در نگاه اول، مشخص نمی شود معلم کیست. راه های متعددی را در ترتیب میز و صندلی ها مشاهده می کنیم که باعث مطرح شدن سؤالات زیادی می شود. برخی از این سؤال ها عبارت اند از: آیا مدرسه هایی که از انواع چیدمان کلاسی استفاده می کنند، برای آن ها شیوه ای مستمر است یا صرفاً از آن نوع چینش به عنوان مد روز استفاده می کنند؟ آیا ذاتاً ایده ی برتری درباره ی ترتیب چیدن صندلی ها وجود دارد، یا این که چنین کلاس هایی محصول اعتقادی سنتی هستند؟ آیا نوعی از ترتیب چیدن میز و صندلی ها بر نوعی دیگر برتری دارد؟ مزایای هر چینش چیست؟ در این مقاله، درباره ی راه های گوناگون چیدمان میز و صندلی ها بحث شده است.
نشستن دانش آموزان در کلاس درس به صورت ردیفی، مزیت های زیادی دارد. به این معنا که معلم دید کافی بر همه ی دانش آموزان دارد و آن ها هم، معلم را به راحتی می بینند. این شیوه، ارائه ی درس را آسان می کند و معلم را قادر می سازد با تمام کسانی که
برچسب : نویسنده : ADMIN meikhane بازدید : 254
در هر مدرسه تعداد زیادی کلاس درس و ساختمان وجود دارد که برای مقاصد مختلف آموزش برای دانش آموزان طراحی شده است. می دانید که هر ساختمان یا محیطی را نمی توان به عنوان مدرسه در نظر گرفت، بلکه برای ساخت مدرسه، شرایط و ویژگی های خاصی برای ساختمان مدرسه و فضای فیزیکی آن مورد نیاز است.
برای انتخاب مکان مناسب برای ساخت مدرسه، نکات زیر در نظر گرفته می شود:
1. مدرسه نباید در مجاورت ساختمان های بلند، مکان های پر سر و صدا مانند کارگاه ها، پایانه ها، راه آهن و... نباشد.
2. مدرسه باید نزدیک امکانات شهری باشد.
3. رفت و آمد به مدرسه می بایستی به سادگی صورت گیرد.
4. زمینی که برای ساختن مدرسه در نظر گرفته می شود نباید مرطوب باشد به این دلیل که می تواند ایجاد آلودگی کند و دانش آموزان در هر سنی که باشد، بسیار آسیب پذیر است و می تواند اثرات نامطلوبی روی سلامت دانش آموزان داشته باشد.
5. زمین های مردابی که خشک شده است می تواند محل مناسبی برای رشد میکروب ها و ویروس ها باشد. وسعت مدرسه باید متناسب با سنین دانش آموزان باشد.
برچسب : نویسنده : ADMIN meikhane بازدید : 234
عصری که ما در آن زندگی می کنیم به کلی متفاوت از زمان های گذشته است پدیده های جدید متنوع و به هم پیچیده آن چنان فراوان و نو به نو شده اند که دانایی ها، توانایی ها و امکانات را اجتناب ناپذیر می کند.
البته این دانستنی ها و مهارت ها باید قادر باشند امنیت روانی و احساس زیبایی دوستی را در مواجهه با مشکلات زندگی تضمین کند. در روند استفاده از امکانات در راه مقابله منطقی و فراگیر مسایل دنیای جدید به خصوص نگرش های جوانان باید از اصول بهداشت روانی استفاده نمود، چرا که نوجوانان ما نیازمند فضای شاد برای شاداب زیستن هستند.
در شرایطی که اکثر منازل در مناطق شهری تبدیل به آپارتمان های کوچک و تاریک و به دور از فضاهای بازی و حرکتی برای کودکان است حداقل کاری که می توان در تأمین بهداشت جسمی و روحی آنان داشته باشیم ایجاد فضای مفرح و شادی بخش در مدرسه است چرا که دانش آموزان چندین ساعت از روز را در مدرسه می گذرانند و اگر فضاسازی مناسبی در مدارس انجام شود مسلماً به شاد زیستن فرزندان خود کمک بسیار مهمی خواهیم کرد.
برای بهره گیری مناسب از شرایط و امکانات برای ظهور استعدادها و خلاقیت های نوجوانان باید تحولات جدی در نگرش مدیران و مسئولان نظام آموزش و پرورش ایجاد کرد چرا که در تعریف مدیریت به عنوان یک رشته علمی «فرایند به کارگیری مؤثر و کارآمد منابع مادی و انسانی در برنامه ریزی و سازماندهی - بسیج منابع و امکانات و هدایت و کنترل است برای دستیابی به اهداف سازمانی و براساس
برچسب : نویسنده : ADMIN meikhane بازدید : 244
دوازدهم رمضان مصادف بود با سالگرد وفات شاعری از شعرای نام دار کشورمان که شاید در بین عموم مردم کمتر شناخته شده باشد.
میرزا محمد تقی حجةالاسلام در دوازدهم جمادی الاول 1248 هـ.ق در شهر تبریز به دنیا آمد. وی که دومین فرزند پسر از خانوادهی حجةالاسلام بود، تحصیلات خود را از شانزده سالگی نزد پدر خود ملامحمد ممقانی مشهور به حجةالاسلام، آغاز کرد و به فراگیری فقه و حکمت اشتغال ورزید. تحصیلات مقدماتی او تا 1260 هـ. ق به مدت پنج سال ادامه یافت که در این سال پدرش نیز وفات یافت. پس از فوت پدر برای تکمیل تحصیلات خود و در 22 سالگی به عتبات عالیات سفر کرد و در محضر علمای آن زمان به کسب علوم دینی و مذهبی پرداخت. پس از گذراندن سطوح عالیه و اخذ درجهی اجتهاد به وطن مراجعت کرد. نیر تبریزی در فقه، اصول، حدیث، حکمت و نجوم از سرآمدان زمان خود بود در فنون شعر و ادب استاد و صاحب نظری زبردست؛ همچنین او به سه زبان فارسی، عربی و ترکی شعر میسروده است و «نیر» تخلص میکرده است. او در خوشنویسی از اساتید زمان خود بوده و خطوط ثلث، رقع و شکسته نستعلیق را بسیار ماهرانه مینوشته است.
نیر را بیشتر با مثنوی «آتشکده» میشناسیم؛ شعری بلند که در آن نیر به شرح وقایع عاشورا پرداخته است. رویکرد شاعر در این مثنوی 2086 بیتی، رویکردی عرفانی است و شاعر با زبانی گزارشی در چهل و یک منزل به بیان عاطفی وقایع روز عاشورا میپردازد:
چون در اینج بود خُلط طینتَین
می نبود آنجا به جز ذکر حسین
کاوست ربّ النوع این رکن وثیق
قصّه کوته به که شد معنی دقیق
تست وبلاگ...برچسب : نویسنده : ADMIN meikhane بازدید : 253
برچسب : نویسنده : ADMIN meikhane بازدید : 225
می سوزم از فراقت روی از جفا بگردان
هجران بلای ما شد یارب بلا بگردان
رمضان آمده است و عطر آسمانی سحرهای رمضان، عشق را در کالبد خسته عاشقان و عارفان جاری کرده است . خدایا! دوباره زمزمه «یارب، یارب » سحرگاهان، شور خاصی در خانه متروک دلم جاری می کند و ترنم «اللهم انی افتتح الثناء بحمدک » ، همه تشنگان جام وصلت را بی قرار کرده است .
من در میان سیل اشک عشاق، دست های بی پناهم را به سوی آسمان بر می دارم و دیده بر افق می دوزم . لب باز می کنم تا بگویم، اما بغضی سنگین راه گلویم را مسدود می کند و اشک در خانه چشمانم حلقه می زند .
با روحی سرگردان و جسمی فرتوت، به سوی تو آمده ام و دست نیاز به سوی تو دراز کرده ام که جز تو دست آویزی ندارم . آینه قلبم را سیاهی گناه و آلودگی فراگرفته است و اسب تک تاز نفس در وجودم جولان می دهد . تو مرا آفریدی که خلیفه تو در زمین باشم و من این موجودی که شایستگی مقام خلیفة اللهی را دارد تا حضیض ذلت سقوط کردم ... . اکنون در چاهی سیاه و تاریک، با قلبی سرشار از گناه و آلودگی و شرمسار از افعال و کردار خود، رو به سوی تو کردم و دست طلب به سوی تو دراز کردم ... دیروز وقتی باد هوس برگ و بار درخت وجودم را بر زمین ریخت، وقتی که زمین سرسبز وجودم، در خشکسالی معنویت، به کوره راهی بایر تبدیل می شد و از کمبود آب زلال معنویت ترک برمی داشت; وقتی این تصاویر را در وجود ویران شده ام می دیدم، ندایی به من می گفت:
بی تو سرگردانتر از پژواکم در کوه، گردبادم در دشت، برگ پاییزم در پنجه باد . بی تو سرگردانتر از نسیم سحرم از نسیم سحر سرگردان، بی سر و بی سامان . بی تو اشکم، دردم، آهم ... آشیان برده ز یاد، مرغ درمانده به شب گمراهم . بی تو خاکستر سردم، خاموش، نتپد دیگر در سینه من دل با شوق . نه مرا بر لب بانگ شادی، نه خروش ... بی تو دیو وحشت هر زمان می دردم!
چه آوای خوشی بود، آن آوایی که این جام سخن را به آهستگی در کام جانم فرو می ریخت و زمین تشنه وجودم حریصانه این جام را سر می کشید . ابتدا کلمات برایم نامانوس بود و گنگ! ... آخر این قلب سیاه شده در اثر گناه و طغیان، این زمین لم یزرع چه می توانست بپذیرد؟ ... زمین لم یزرع و بایر دلم، دور شده از باران عشق الهی، در جستجوی قطره ای هر چند اندک و ناچیز از آب معرفت بود و حالا این ندا در وجود من به سخن درآمده بود و زمین حریصانه این قطره ها را می بلعید ... ندا بار دیگر جملات را برایم تکرار کرد: «بی تو مرغ درمانده به شب گمراهم » ! آسمان چشمانم به باران نشسته بود و آرام آرام مفهوم کلمات در قلبم جای می گرفت و حالا ... در این واپسین نفس های خورشید، در این لحظاتی که شفق با آخرین قطرات هستی خورشید خونین گشته، من در حالی رو به سوی بارگاه کبرایایی ات کرده ام که تمامی پیکر رنجور و نحیفم را ظلمات و سیاهی سرکشی و عصیان فرا گرفته است . در سنگستان زندگی، در تلاطم خوبی ها و بدی ها، بلم شکسته وجودم، در گرداب نیستی و هلاکت، بیش از پیش به جلو می رفت تا به شهر غرور رسید . من شهریار شهر غرور و تکبر بودم و نخوت و آز را در مجاورت کاخ سرکشی ام جای داده بودم . آنگاه که بر سریر حرص نشسته بودم و نخوت و آز برایم نغمه سرداده بودند، آن ندا در آسمان قلب زنگار گرفته ام زمزمه کرد: «یا ایهاالانسان ماغرک بربک الکریم » . سراسر وجودم به لرزه درآمده بود و پایه های نااستوار تخت سلطنتم لرزید و در حال فرو پاشیدن بود . نمی دانستم به کدام سوی پناه ببرم و به کجا بگریزم که مرا امید نجاتی باشد، سرگردان و حیران و وامانده از کشاکش نفس و وجدان بودم که ندای آسمانی بار دیگر زمزمه کرد: هر گاه در تلاطم امواج زندگانی اسیر گشتی و راه به وادی نیستی بردی، قرآن بخوان . کتاب عشق را گشودم و خواندم: «ادعونی استجب لکم ...»
وجودم آرامشی یافت که تا به حال نچشیده بودم . خدای من! در دلم شوق تو، اکنون به نیاز آمده ام .
آمده ام تا قلب سیاه شده ام را با نور کبریایی ات جلا بدهی و سیاهی را از آن پاک کنی . آمده ام تا کویر لم یزرع دلم را با باران رحمت الهی ات به گلستانی از شور و عشق، و شوق و طراوت تبدیل سازی . آن ندا به من می گوید: درد را باید گفت ... حرف را باید زد . و من آمده ام تا دردهایم را برایت بگویم، که تو خود گفتی: صد بار اگر توبه شکستی، بازآ! آمده ام تا سینه ام را که آینه ای است با غباری از غم و اندوه، پاک کنی . آمده ام، چرا که آشیان تهی دست مرا مرغ دستان تو پر می سازد ... آمده ام، چرا که هیچ کس جز تو لایق دل بستن نیست; که همه فانی اند و تو باقی! آمده ام، چرا که حالا دریافتم، دل هر کس دل نیست . آمده ام، چرا که کودک قلب من، این قصه شاد از لبان تو شنید: می توان به درون این مزرعه خشک و تهی بذری ریخت . می توان از میان فاصله ها را برداشت . دل من با دل تو هر دو بیزار از این فاصله هاست . آری به حقیقت منم آن نیازمندی که به تو نیاز دارم . اگر از تو باز دارم، به که ندا به من می گوید: باز کن پنجره را، صبح دمید . و من پنجره شهر دلم را باز می کنم و شمیم خوش و دلنواز یادت را به اتاق تاریک دلم می فرستم . خانه سیاه شده قلبم، نفسی تازه می کشد و دست های بی پناهم آرام آرام بالا می آید و لبانم به نام تو متبرک می شود . نامت را تکرار می کنم و هر بار که نامت را زیر لب تکرار می کنم، لبانم به لبخندی گشوده می شود و جانی تازه می گیرد! ندا فریاد بر می آورد «الا بذکرالله تطمئن القلوب » و قلب من آرامش می یابد!
خدای من! با دست نیاز آمده ام که فقط تویی آن که می بخشاید، بعد از هر گناه و تویی که می توانی دستم را بگیری و مرا از این منجلابی که با دست خود برای جسم و جان فرسوده از گناهم درست کرده ام، رهایی بخشی! در این زمان که عشق به شکوفه نشسته است، دستم بگیر که جز تو کسی ندارم و من تو را می خوانم و تو مرا دریاب که به غیر از تو مرا امیدی نیست .
در رمضان به درگاهت آمده ام، چرا که رمضان یعنی «و نفخت فیه من روحی » در کالبد خاکی انسان . یعنی حلاوت وصلی دوباره با روح پاک عاشقی و شیدایی . یعنی در جستجوی نگاه بی قرار برآمدن و آن را یافتن . یعنی آن نگاه بی قرار شدن . در پی معشوق شتافتن و ذره ذره عشق را در رگ و پی وجود یافتن!
حالا من این موجود آلوده به گناه، در این ماه مهمانی که تو میزبان بندگانی، آمده ام و کوله بار سنگین گناهم را بر درب خانه ات نهاده ام که تو مرا از گرداب آلودگی نجات بخشی که من «در کلبه حقیرم چیزی دارم که تو در بارگاه کبریایی ات نداری من چون تویی را دارم و تو چون خود را نداری! .»
تست وبلاگ...برچسب : نویسنده : ADMIN meikhane بازدید : 259
کز قاف صیام ای جان، عصفور شود عنقا
صفرای صیام ار چه، سودای سفر افزاید
لیکن ز چنین سودا یابند ید بیضا
هر سال نه جوها را میپاک کند از گل
تا آب روان گردد تا کشتشود خضرا
بر جوی کنان تو هم، ایثار کن این نان را
تا آب حیات آید تا زنده شود اجزا...
بستیم در دوزخ یعنی طمع خوردن
بگشای در جنت یعنی که دل روشن
بس خدمتخر کردی بس کاه و جوش بردی
در خدمت عیسی هم باید مددی کردن
تا سفره و نان بینی کی جان و جهان بینی
رو جان و جهان را جو، ای جان و جهان من
اینها همه رفت ای جان بنگر سوی محتاجان
بی برگ شدیم آخر چون گل ز دی و بهمن
سیریم ازین خرمن، زین گندم و زین ارزن
بی سنبله و میزان، ای ماه تو کن خرمن ...
در غزلی دیگر ماه رمضان را موجب قلب ضلالت و رسیدن به لشکر ایمان، ماه حیات جان، ماه صبر، ماه نزول قرآن، عروج روح و ماه دریده شدن پردههای ظلمت و پیوستن به ملائکه و مقربین میخواند:
آمد شهر صیام، سنجق سلطان رسید
دست بدار از طعام مایده جان رسید
جان ز قطعیت برست، دست طبیعت ببست
قلب ضلالت شکست لشکر ایمان رسید
لشکر «والعادیات» (1) دست به یغما نهاد
ز آتش «و الموریات» (2) نفس به افغان رسید
البقره راست بود موسی عمران نمود
مرده از و زنده شد چونک به قربان رسید
تست وبلاگ...
برچسب : نویسنده : ADMIN meikhane بازدید : 250
مبارک باد آمد ماه روزه
رهت خوش باد، ای همراه روزه
شدم بر بام تا مه را ببینم
که بودم من به جان دلخواه روزه
نظر کردم کلاه از سر بیفتاد
سرم را مست کرد آن شاه روزه
مسلمانان، سرم مست است از آن روز
زهی اقبال و بخت و جاه روزه
بجز این ماه، ماهی هست پنهان
نهان چون ترک در خرگاه روزه
بدان مه ره برد آن کس که آید
درین مه خوش به خرمنگان روزه
رخ چون اطلسش گر زرد گردد
بپوشد خلعت از دیباه روزه
دعاها اندرین مه مستجاب است
فلکها را بدرد آه روزه
چو یوسف ملک مصر عشق گیرد
کسی کو صبر کرد در چاه روزه
سحوری کم زن ای نطق و خمش آن
ز روزه خود شوند آگاه روزه
رمضان، ماه روزه و ماه نهم از ماههای قمری بین شعبان و شوال است، رمضان در لغت به معنای تابش گرما و شدت تابش خورشید است. بعضی گویند رمضان به معنی سنگ گرم است که از سنگ گرم، پای روندگان میسوزد و شاید ماخوذ از «رمض» باشد که به
برچسب : نویسنده : ADMIN meikhane بازدید : 269
شاعر : عالمخان عصمتی
شب رفت و نسیم سحر آهسته روان شد
«از خواب گران خیز»، که گلبانگ اذان شد
با خویش جهاد آورم،المنت و لی الله
یاران خدا،ماه شریف رمضان شد
در ماه شریفم،به خدا ،از خودم آزاد
از چون و چرا رسته و از درد و غم آزاد
چندیست، که در فکر دل خود شده ام من
دور از همه هنگامه ز فکر شکم آزاد
این نفس خداداه بود سنجش ایمان
هان، تا نکنی یک سر مو لغزش ایمان
گر پنج خواس من و تو روزه نگیرد
یک روزه ی تن نیز بود کاهش ایمان
ای آنکه نهان روزه و ایمان بشکستی
یک لحظه به چشم دل خود بین که که هستی؟
برچسب : نویسنده : ADMIN meikhane بازدید : 258